دم های این سرزمین سردند
نگاه هایشان..
حرفهایشان..
همه بوی سردی میدهد.
عشق دراین سرزمین بی معناست
فقط محبتشان این است که برای
زخمهایت نمکدان می آورند همین..
دلم خیلی گرفته،،یه جورایی داغونم!از اون روزامه که دلم میخاد با یه غریبه حرف بزنم و فقط حرفامو بشنوه،تو میشنوی؟میشه ی شونه برا گریه هام نه ولی یه گوش باشی واسه حرفام؟اه نمیدونم چرا نمیتونم برات پیام شخصی بفرسم شایدم اونایی که تست کردمو خوندیو محل ندادی،گفتی ب من چه،من چه میشناسم اینو!ولی بدون گاهی گوش بودن برا کسی که نمیشناسی خیلی بهتره تا اینکه بفهمی اون انقد داغونه که مرگش آرزوشه.اگه دوس داشی و وقت داری من تو این شبکه های ایرانیم.لینکشو برات میزارم )WWW.BAZAREI.COM
)راسش نمیدونم چرا ولی کاش الان دم دست بودیو میشد باهت حرفید.ناامیدم نکن! پاسخ:من که شما رو نمیشناسم
ادرس وبتون رو هم ندادین اخه!
سلام مریم جون...اون ارام جونی که تو لینکات هست نمیاد بالا... فک کنم به خاطر اون سه تا دبیلیوییه که قبل از ادرس وبم تو پیوند های وبلاگت گذاشتی...میشه بی زحمت درسش کنی؟البته اگه اشکالی نداره ها!!ممنون
اره همونم...قربون تو که اینقد گلی!!یه خواهش دارم اونم اینکه از این به بعد خواستی برام کامنت بذاری خصوصی نذارخواهشا.... عمومی بذار! تا یه کم تعداد نظراتم برن بالا...البته اگه اشکال نداره ها...میسی گلم دوباره بیا سر بزن